جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی


شعر سپیدی تقدیم به رهبر ۱۳ ساله

داستان از اینجایی شروع شد که:

سربند قرمزت

صدام را وحشی کرد

و تو اسباب بازی هایت را بزرگ کردی

تا ،
عقده ی بچگی صدام را
پر کند

ثبت احوال را باید بست وقتی

۱۳ساله ات نامید

و تورا میان چرخ های تانک

۴۰ ساله ات کردند

شاید نام فامیلی هم تاثیر داشت.

ریحانه رهبرآیدی اینستاگرام (همراه با شعر های به روز حقیر)
tasnim.r

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ریحانه رهبر

سلام دوستان عزیز


طاعاتتون قبول باشه ان شاءالله



راستش نظرات رو که میخوندم یه سوال بزرگ برام پیش اومد


برام قابل درک نیس. امامی که نداریمش تو جمع و از ولایت ظاهریش محرومیم و مثل بقیه اماامان نیستنشون چرا باید ما دغدغه داشته باشیم که یارشون بشیم؟ چرا بخوایم یار کسی باشیم برای کسی بجنگیم که ما از بودنش محرومیم. مارو از لطف به این بزرگی محروم کردن. چه بسا خیلیامونم از ولایت معنویشونم محرومیم. مثل همین محبت و علاقه بهشون. محبت و علاقه رو به هرکس که بخوان میدن. اما...


آدم دوست داره برای کسی تلاش کنه خودسازی کنه آماده بشه که دوستش داشته باشه . وقتی تو زندگیم بهم ثابت نشده که دوستم داره چرا باید برای کسی تلاش کنم که کاری نکرده حتی محبتشو بهم نشونن بده؟


درمورد پست قبل خیلیا از امید گفتن. امید وقتیه که به مفهوم اون قضیه رسیده باشی  و هر اتفاقیم بیفته تو به اون قضیه اعتمادو اطمینان داری. امید وقتی درست میشه که نسبت به چیزی یا شخصی اطمینان داشته باشی. نمیشه به یک نفر همینطوری گفت امید داشته باش. باید اون رو به یقین در مورد اون قضیه برسونیم تا امید پیدا کنه



یه حرفی دوستم میزد: میگفت توی ماه رمضون  دست شیطونه بسته ست. فقط آدم میمونه و نفسش. وقتی توی این ماه همیشه حس کنی دور تری از خدا و حس کنی خیلی کشش معنویات نداری. کشش بندگی نداری. خیلی حال قرآن خوندن نداری. و.... تازه میفهمی اون دوست داشتن ها، کار تو نبوده... کار خودت نبوده... کار شیطون لعنتی بوده... که یه جورایی کمکمت میکرده تا یه چیز بدتر به دست بیاره! خود بینی!!!!!


برام جالب بود. ولی حس من یکم متفاوت تره. انگار در روح رو بسته باشن و خفه شده باشه. انگار نمیدونم زیر اب رفتید تالا و حس سکوت و هیچ کس نبودن رو زیر آب حس کردید؟ الان دقیقن همونطورم. میگند شب قدر. ولی نمیفهمم ینی چی؟ جالبه برام که خدا مگه نمیگه گناهاتونو حتی وقتی نماز باتوجه بخونید توبه کنیدو به هزار بهانه ی دیگه میبخشه.اونوقت شب قدر بریم کلی بیدار بمونیم گریه کنیم قسم بدیم همرو که گناهمون رو ببخشن؟ گناهایی که با هزار تا کار دیگم بخشیده میشن؟ پس چرا شب قدر رو میگن بریدو خیلی مهمه ؟ خدا مگه همینطوریم اگر مخلصانه ازش بخوایم چیزیو بهمون نمیده؟  اصن پاشم برای دوسه تا خواسته برم ضجه بزنم قسم بدم قرانو ائمه رو که بهم این چیزو بدین واقعا زشت نیست؟


نظر شما واقعا چیه؟


  • ریحانه رهبر


سلام


طاعات و عباداتتون مورد قبول حق باشه


همین روزا قول میدم به وبلاگ همه ی دوستانی که لطف داشتنو دارن سر بزنم. یه مقدار درگیرم. دعا بفرمایید

و اما چیزی که این چن روزه باش درگیر بودم وشاید برای شما هم پیش اومده باشه . داستان جالبیه


این چند روزه درگیر خودم و دوگانگیا یا حتی سردرگمی های زندگیم بودم. میخواستم دربارش خودم به نتیجه برسم باورش کنم تا بعد بیام بگم تا حالت شعاری نباشه


این چند روز درگیر بودم. که شب قدر برم ؟ نرم؟ راستش یجور زدگی از دین یا همون دلخوری داشتم


چند سال علامت سوالایی ته دلم جمع شده که چرا اینطور شد ؟حکمتش چیه.؟ تو دلم رسوب کرده بود


مثل یجور دلخوری. وفقط هرروز با دلم و عشق ردشون میکردم و فراموششون میکردم. اما واقعا الان به مرحله ای رسیده بودم که میخواستم همه جوره درکش کنم.برام غیر قابل فهم شده بود که برم اشک بریزم، بخوام وتوبه کنم. اما اگر نتیجه ای که چن ساله نمیبینمو باز نگیرم چی؟ اگر هرروزم مثل قبل باشه چی؟ پس کجای زندگیم میخواد خدا خودشو نشون بده؟


حس میکنم و میکردم که خدا فقط حالتی داره که ازم میخواد اینکارو بکنم اونکارو نکنم اما خودش کی میخواد نشون بده که  دوستمه همدممه مایه ی آرامشمه نه اینکه چشمم گریونو دلم از دست بنده هاشو خودش شکسته باشه


هنوزم اینارو نفهمیدمو درک نکردم


اما حس میکنم بازم باید امید داشته باشم

حس میکنم بخاطر پایدار بودنو پوچ نبودنه زندگیمم که شده باید امید داشته باشم


باید تحمل کنم. باید رو بعضی چیزا چشامو ببندم


شاید، خدا هیچ وقت نخواست که منو تو ماورایه طبیعتش حتی با یه خواب وارد حریمه پر رمزو رازش کنه. یا حداقل قلبمو با اینکه جواب سوالامو ندونسم ، ارومش کنه


اما میبینم دارم زندگیمو پوچ میکنم. چون همه ی زندگیم منتهی میشه به خدا. تموم کارام خواسته هام منتهی میشه به خدا. تموم خواسته هامو کمک های زندگیمو فقط انگار عادت دارم که اونه میتونه حل کنه


گاهی باید چشماتو ببندی بغضتو فرو ببری و صبر کنی. خیلی چیزارو نمیفهمی اما چاره ای جز امید صبر و فراموش کردنشون نداری. مگر اینکه معجزه بشه


حلال کنید. همه ی کسانی که میشناسن یا منو نمیشناسن. و خیلی خیلی دعام کنید.

ممنونم

  • ریحانه رهبر

سلام دوستان


این چن روز جایی رفته بودم تا جواب همه سوالامو بگیرم


یه جایی تو یه مسجد


نشد نظریات شما عزیزانو بخونم. و نمیتونم سریع بخونم چون میخوام فک کنم رو تک تک حرفاتون.


اما حالا که برگشتم یچیزیو میخوام بگم بتون که شاید اگر فردا بشه نظرم دربارش برگرده


رفته بودم اعتکاف اما نه مثل همه .همه رفته بودن برا بالا بردن معنویت و متحول شدنو اینا. من مثل مات و مبهوتا بودم. فقط نگاه میکردم.. رفته بودم گناهی که کرده بودمو خدا ببخشه. قبطه میخوردم. اینقدر دخترایی بودن که قسم میخورم یه گناهم نداشتن. یه فضای خاصی بود. عذاب میکشیدی بین اون جمع. بودنه تو انگار تو اون جمع برات عذاب بود. دلت می خواست قایم بشی. روز اول گذشت همه تو عبادتگاه نماز شب میخوندن نمازایه دیگه دعا گریه. من میگفتم شاید فردا ادم بشم از فردا شروع کنم


بگم اینو که همه تو زندگیشون بالا پایین دارن. بالا پایین معنوی. منم یه زمانی خیلی مذهبی بودم هنوزم هستم منتهی باخودم یکم درگیرم


خلاصه من همینجوری با خودم درگیر بودم که عشق به امامامون خدا و این موارد داشته باشم که چی اینا همش یه حسو احساسه گذراو حالت جو گیری داره. ینی حالتی که صدامو تو خودم خفه میکردم. و به فکر خودم که توبه کردم. روز سوم و روز اخر که شد. صبح یه خبر وحشتناکی شنیدم. موقعی که فک میکردم توبه کردم و تصمیم جدیدی گرفتم و متحول شدم  یه خبری شنیدم. که یه نفر نزدیک و مهم تو زندگیم خواب دیده بود و متوجه گناه و درون من شده بود. و یه خبر بد و وحشتناکه دیگه شنیدم درین مورد. زندگیم خراب شد رو سرم. یک ان حس کردم زندگی برام تموم شده. دلم راضی نمیشد که چرا خدا بام اینکارو کرد منکه توبه کرده بودم. حدود پنج ساعت گریه و زار میزدم. تموم وجودم داشت منفجر میشد. یاد تموم لحظه های سختم افتادم. تا اینکه با درم و دوستم صحبت کردم. پدرم میگفتن. توبه این نیست که تو فک کردی انجام دادی. توبه یعنی عرق ریختن دوباره متولد شدن. عرق ریختنی که من با پنج ساعت گریه کردم. حالا حس سبکی دارم. هنوزم دلم با خدا صاف نیست اما حسم میگه خدا خیرمو میخواست میخواست توبه واقعی کنم. اما هنوز درک نمیکنم که رو اصل مشکلم مگه چه تاثیری داشت که باید اینطور میشد

  • ریحانه رهبر

سلام بر دوستان عزیز


طاعات و عباداتتون قبول باشه انشا ءالله


بحث قبل پیرامون امید بود


و همه قریب به اتفاق با این قضیه موافق بودن


اما واقعا من خودم تو یک مسله مشکل و دوگانگی شدید پیدا کردم


اسم امام زمان رو که میارند


برامون تداعی میشه که باید فقط دعا کرد براشون و نمیدونم شماهم به این قضیه امید دارید که جز ساران امام بشید؟



راستش من خودم با دلم حساب کتاب کردم


افراد زیادی هستند که پاک و بی گناه تر و صاف و زلال و دغدغه ی خدارو بیشتر دارند


خیلی هستن این افراد اما یاران خاص امام 313 نفر هستند


این با عقلم جور در نمیاد که منی که هیچ جوره بدرد یار بودن نمیخورم چطور امید به این قضیه داشته باشم


اصن خیلی ها هستن که بیشتر از من دغدغه ی این قضیه رو دارند


اما من به پای هیچ کدوم نمیرسم


پس اخه چطوری ؟ چطوری باید امید داشته باشم به این قضیه

اصن امید داشته باشم که چی بشه وقتی توانایی خاصشو ندارم


یروزمون پر از گناهه یروزمون خوب میشیم


یروز از خدا غافلو

یروز عاشقیم

خودم رو میگم

کلافم ازینکه گناه کنم و نتونمم مانعش بشم


یادمه یکجا که رفته بودم میگفتن که در اخر زمان نگه داشتن ایمان مثل یه گلوله آتیشه که تو دستت بخوای نگهش داری

بعد اوشون گفتن که یعنی برای نگه داشتنش باید کمی اتیشو بندازی بالا و دوباره بگیریش بندازی بالا بگیریش...


این ینی همون که یک روزمون پر گناهه یک روزمون بی گناه؟

برام قابل درک نیست که یک آتیش رو چجور بشه تو دست گرفت


دوست دارم جواب سوالام رو شما بدید


اینکه اصلن گناه نکنیم که چی بشه؟

یار امامون بشیم که چی بشه؟

چجوری اخه امید داشته باشیم با این همه گناه و ناتوانی که یار امامون باشیم؟



  • ریحانه رهبر

سلام دوستان عزیز


تصمیم گرفتم برای اینکه به هدفم برسم و وارد حاشیه نشم

فقط نظر در باره ی ایا موافقید با این حرفها یا مخالفید و بحث کنیم باشه نه درمورد چیز های حاشیه ای


و مورد دیگه اینکه


امروز میخوام ربط حرفام از امید تا ایمان رو بگم


امید


یکم شاید فکر کنید خب ماها هدفمون تنها زندگی کردنو خوش گذروندن نیس که بخاطر اون فقط امید رو تو خودمون تقویت کنیم


اما زندگی تو دنیا جاییه که زندگیه آخرتت رو میسازه


امید تورو میرسونه به جایی که فکرشم نمیکنی


یه مثال ساده میزنم


میگند که


در روز قیامت یک نفر به سمت جهنم میرفته

یک آن بر میگرده و به عقب سرش و به خدا به حالت اینکه شاید یه چیزی پیش بیاد که من نرم جهنم

ینی همون امید

خدا بهش مییگه من تورو بخشیدم برو به بهشت!


امید چیزیه که تورو نه تنها به زندگی امروزت و مادیت امید وار میکنه بلکه امید به بخشیدنت به اینکه یار امام زمانت بشی به اینکه با امید آدم شاد و سرحال و با رضایتی بشی که بتونی به جامعت به امامت خدمت کنی ، تورو تبدیل میکنه


ما هممون میخوایم راه میانبر رو بریم

میخوایم بدون سختی و ریاضت به اون کمالات برسیم

میگیم منکه گناهکارم ! همین دوسه تا کار خوب رو انجام میدم1 من پر از گناهم حالم از خودم بهم میخوره! منکه گناه کارم ، خدا باهام کاری نداره امام باهام کاری نداره! این میشه زمینه ی جدایی تو از خدا و امام


علاوه برر اون تو با امیدت از خدا دور نمیشی چون خیلیامون توزندگیمون که به مشکل بر میخوریم میگیم خدا مارو دوست نداره ما یه استثنائیم. خدا میخواد مارو عذاب بده . خدا بی عدالتی میکنه وووووووووو...


ولی امید داشته باش به صفات خدا

اونوقته که پشت هر چیزیو میگی حکمته

میگی خدا که بده منو نمیخواد

پس چرا نمازمو قطع کنم؟ چرا واجباتمو انجام ندم؟ اون که بامن دشمنی نکرده



خلاصه این امیده که تورو به مقام رضا میرسونه


اینقدر ادعا نکنیم ما سرباز حسینیم ما اماممون رو دوست داریم ما فلان بهمان


همین خود تو چیزی بشه همرو زیر سوال میبری . از خدا فاصله میگیری. با همون امام حسین قهر میکنی


امام نیازی به سلام منو تو ندارن نیازی به کارای ظاهریمون ندارن. تو ارادت داشته باش ولی اول تو قلبت به ثبات برسونش

اونم با توکل

بعد ادعا کنیم که ما هروز بفکرشونیم ما هرلحظه به یادشونیم. این ادعای سنگینیه

تو بیا و با امید به ایمان و مقام رضا برس که کوه نتونه تکونت بده . خودشون بت هرروز صبح سلام میکنن. 


خلاصش کنم یکم با خودمون رو راست بشیم. یکم از بالا به خودمون نگاه کنیم تا دلیل کارا و اشتباهاتمون رو بفهمیم وراه درست شدنشو پیدا کنیم


در پناه حق

  • ریحانه رهبر