امروز 1
امروز روز جالبی بود. البته برای من که تو جوش بودم
زنگ تفریح آخر بود. که با دوستان گرامی بزن و بکوب داشتیم. لا اله الا الله . شما نشنیده بگیرید
که یهو یکی از ناظمین محترم وارد کلاس شدند . و مام خودمونو زدیم به اون راه . همه سر جاشون. خلاصه ناظم اومد گیربه یه نفر بده که چرا بچه ها سر میزت جمعن. اونم گف خانوم آخه داشتم چیزایی که درست کردمو نشون میدم( مثلا گردن بندو اینا) بعد ناظم پرسید خودت درسشون کردی؟ اونم گفت آره ( حالا مامانش درست کرده بودااا) خلاصه کلی ناظم مارو و کلاسمونو تشویق کرد
بگذریم زنگ آخر پرورشی داشتیم. ما سر لاس مثلا حالت موج مکزیکی که نه . مثلا هر دفعه یه چیزی به عنوان موج میششد. مثلا میزدیم تو سر بغلیمون اون باید انتقال میداد بغلی. یا یهو غلط گیرارو در میاوردیم همگی باهم تکون میدادیم. حالا بگذریم. کلا اومدم یه پست بذارم امروز وب خالی نمونه
- ۹۲/۰۷/۱۰
reyhan chipso pofakaro begu!
نگفتی اینو همه ردیف وسط همه به یه حالت دستامونو زدیم زیرچونه ها به معلم خیره شدیم بدبخت مونده بود بخنده یا حرف بزنه....
بحث جذاب سر کلاس فیزیکم که دگ سیکوریته!