سوالات مهم
سلام دوستان عزیز
طاعاتتون قبول باشه ان شاءالله
راستش نظرات رو که میخوندم یه سوال بزرگ برام پیش اومد
برام قابل درک نیس. امامی که نداریمش تو جمع و از ولایت ظاهریش محرومیم و مثل بقیه اماامان نیستنشون چرا باید ما دغدغه داشته باشیم که یارشون بشیم؟ چرا بخوایم یار کسی باشیم برای کسی بجنگیم که ما از بودنش محرومیم. مارو از لطف به این بزرگی محروم کردن. چه بسا خیلیامونم از ولایت معنویشونم محرومیم. مثل همین محبت و علاقه بهشون. محبت و علاقه رو به هرکس که بخوان میدن. اما...
آدم دوست داره برای کسی تلاش کنه خودسازی کنه آماده بشه که دوستش داشته باشه . وقتی تو زندگیم بهم ثابت نشده که دوستم داره چرا باید برای کسی تلاش کنم که کاری نکرده حتی محبتشو بهم نشونن بده؟
درمورد پست قبل خیلیا از امید گفتن. امید وقتیه که به مفهوم اون قضیه رسیده باشی و هر اتفاقیم بیفته تو به اون قضیه اعتمادو اطمینان داری. امید وقتی درست میشه که نسبت به چیزی یا شخصی اطمینان داشته باشی. نمیشه به یک نفر همینطوری گفت امید داشته باش. باید اون رو به یقین در مورد اون قضیه برسونیم تا امید پیدا کنه
یه حرفی دوستم میزد: میگفت توی ماه رمضون دست شیطونه بسته ست. فقط آدم میمونه و نفسش. وقتی توی این ماه همیشه حس کنی دور تری از خدا و حس کنی خیلی کشش معنویات نداری. کشش بندگی نداری. خیلی حال قرآن خوندن نداری. و.... تازه میفهمی اون دوست داشتن ها، کار تو نبوده... کار خودت نبوده... کار شیطون لعنتی بوده... که یه جورایی کمکمت میکرده تا یه چیز بدتر به دست بیاره! خود بینی!!!!!
برام جالب بود. ولی حس من یکم متفاوت تره. انگار در روح رو بسته باشن و خفه شده باشه. انگار نمیدونم زیر اب رفتید تالا و حس سکوت و هیچ کس نبودن رو زیر آب حس کردید؟ الان دقیقن همونطورم. میگند شب قدر. ولی نمیفهمم ینی چی؟ جالبه برام که خدا مگه نمیگه گناهاتونو حتی وقتی نماز باتوجه بخونید توبه کنیدو به هزار بهانه ی دیگه میبخشه.اونوقت شب قدر بریم کلی بیدار بمونیم گریه کنیم قسم بدیم همرو که گناهمون رو ببخشن؟ گناهایی که با هزار تا کار دیگم بخشیده میشن؟ پس چرا شب قدر رو میگن بریدو خیلی مهمه ؟ خدا مگه همینطوریم اگر مخلصانه ازش بخوایم چیزیو بهمون نمیده؟ اصن پاشم برای دوسه تا خواسته برم ضجه بزنم قسم بدم قرانو ائمه رو که بهم این چیزو بدین واقعا زشت نیست؟
نظر شما واقعا چیه؟
- ۹۴/۰۴/۱۸
امشب، شب قدر است و قدر یک حد روحى است. زمان ندارد، که تقدیر حق در زمان و مکان نیست.
شب قدر، مثل اسم اعظم، حد روحى ماست. مرحلهاى از معرفت ماست. و درک شب قدر هم، به همین معناست.
شب قدر براى این است که ما فرصتى براى جمع بندى از خود و کارهاى خود داشته باشیم. محاسبه و حسابرسى داشته باشیم، که آیا از خاک و چوب کمتریم؟!
بگذار «یا لَیْتَنى کُنْتُ تُراباً»[1] را همین امروز بگوییم، نه روزى که دیگر حاصلى نداریم.
یک دانه گندم را وقتى به دل خاک مىدهند، هفتاد برابر برمىگرداند.
پس حاصل من کو؟ شکوفههاى من کو؟ جز کینههاى متراکم، جز نفرتها، جز حسادتها و جز توقعها چیزى در دل من سبز نشده است.
در سوره عادیات آمده است: قسم به حرکت که انسان راکد و ناسپاس است؛ «إِنَّ الْانْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»[2]، بىفایده است و راه نیفتاده. انسان جز براى ربّش براى همه چیز مىدود.
«قُتِلَ الْانْسانُ ما أَکْفَرَه»[3]؛ مرده باد این انسان که چه ناسپاس است! در حالى که همه هستى به او ختم شده و پیوند خورده است. او ثمره و میوه همه هستى است.
در سوره یوسف آمده است: «کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْاحادِیث».[4] اجتباء؛ یعنى دست چین کردن. میوهها را جمع آورى کردن. حال چه وقت میوه را مىچینند؟ چه وقت میوه، مُجتبى مىشود؟ وقتى که بالغ شد. بعد از بلوغ، تأویل احادیث را به او یاد مىدهند؛ «یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْاحادِیثِ».
تأویل احادیث تنها به معناى علم تعبیر خواب نیست. تأویل احادیث؛ یعنى اینکه تو بتوانى حوادث تازه را به اصول ثابت و مشخصى که در دست مىباشد، برگردانى. و این سیر بعد از بلوغ است. وقتى است که در تو اجتباء آمد.
همه هستى به تو منتهى شده تا تو به بلوغ برسى، حال تو خودت را براى چه کسى خرج مىکنى؟ زیر دندان چه کسى مىروى؟ در چراگاه سبز عمر تو چه کسى خیمه مىزند و از این لحظههاى عمر تو چه کسى بهرهبردارى مىکند؟
در دعاى مکارم الاخلاق آمده است: «انْ کانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَأقْبِضْنى الَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ الَىَّ أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَىَّ»[5]؛ خدایا! اگر عمر من مرتع و چراگاه شیطان شده و در عمر من، او پروار مىشود، قبل از اینکه غضب تو مرا در هم پیچد و مَقْت تو بر من استوار و محکم شود، مرا ببر.
( 1) نباء، 40.
( 2)- عادیات، 6.
( 3)- عبس، 17.
( 4)- یوسف، 6.
( 5) صحیفه سجادیه، دعاى بیستم.