امروز
وای امروز می خواستم بنده کفشمو خامم خام بدم معلم ادبیاتمون بخوره.
دیوونه دارم کتاب ادبیات از کیفم در میارم. میگه داری چی کار میکنی؟ میگم دارم کتاب در میارم. میگه من که میدونم داری چی کار میکنی.! تو اون لحظه به خودم شک کردم ینی دارم کاری میکنم خودم خبر ندارم؟ بعدشم اسممو پرسید خواست منفی بذاره که بچه ها...
فک کنم امروز با شوهره نداشتش بحثش شده بود
حالا تا آخر زنگم به منو زهرا گیر داد
- ۹۲/۰۷/۲۰