خورشید چشمانش را بسته
فقط می
چرخد
چشمانش
طاقت نور دنیا را ندارد
اما نمی داند
خودمان را
پشت جیوه های آینه
گذاشتیم
که آفتاب به ما نخورد
خورشید چشمانش را بسته
فقط می
چرخد
چشمانش
طاقت نور دنیا را ندارد
اما نمی داند
خودمان را
پشت جیوه های آینه
گذاشتیم
که آفتاب به ما نخوردکمی نیاز به فکر و دقت در شعر داره. خوشحال میشم هر کس بر داشتشو از شعر بگه
تنها که می شوم
شعر دست بر شانه ام می گذارد
و من
سر بر شانه هایش می گذارم!
برای دستانش ،
دست هایم را دراز می کنم!
کسی جسم شعر را ندید
و
فکر کردند گدایم
و با سکه ها یی پااسخ دست هایم شدند
ســـــــــــربنـــــــــــدتــــــــــــ را بـــــــــزن
ای تـــــــــــمام دلخوشــــــــی حســـــــــــین
سلام دوستان عزیز
ممنون که وبلاگ من رو برگزیدید
خوشحال میشیم با نظرات و نقد هاتون کمک به بهتر شدن وبلاگ بکنید
لطفا اگه خواستید شعری رو در جایی استفاده کنید قبلش به من اطلاع بدید. ذکر
بدون نام نویسنده شرعا حرام هست
نظر خصوصی لطفا نذارید
خانوما آزادن ولی آقایون خواهشا شئونات اسلامی رو در نظراتتتون رعایت کنید
قطع کردند
جنگل های کشورم را
و به جایش زمین خاک گونه اش را
تخته های چوبی زدند
تا وقتی
پا در کشورم می گذارند
صدای تق تق کفش هایشان بپیچد