شعر جدید
دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۴ ق.ظ
دیواری پر از عکس
گریه
خنده
شادی
غم
پازلی بود که دنیا
نصفه و نیمه حلش کرده بود
مرگ جان میکند
و قبر از ترس مرگ
اشهدش را میگفت
نکیر و منکر امشب مر خصی اند
خدا خودش بالا سرش آمده
مرگ ! خدایت کیست؟
رسولت، امامت..
در جواب واماند
تنها امید را به گونه ای دیگرمی شناخت
و لحظه ای که دکتر
سرش تکان خورد، امیدی نیست
مرگ برگرد عقب
امید را احیا کن
خدارا بشناس
هنوز نذر های مادر
پشت اتاق عمل
مانده
است
- ۹۲/۰۶/۱۸