جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی


شعر سپیدی تقدیم به رهبر ۱۳ ساله

داستان از اینجایی شروع شد که:

سربند قرمزت

صدام را وحشی کرد

و تو اسباب بازی هایت را بزرگ کردی

تا ،
عقده ی بچگی صدام را
پر کند

ثبت احوال را باید بست وقتی

۱۳ساله ات نامید

و تورا میان چرخ های تانک

۴۰ ساله ات کردند

شاید نام فامیلی هم تاثیر داشت.

ریحانه رهبرآیدی اینستاگرام (همراه با شعر های به روز حقیر)
tasnim.r

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

گفت قصد جنگ ندارم ، فقط آب
باور ندارید ؟ این دو دست باشد پیش شما ، فقط آب
تیرهایتان به روی دیده ، فقط آب
و بعد صدای حسین بلند شد ، فقط آه



  • ریحانه رهبر

دپسردم. خیلی خیلی. امشب توحسرت یه جا روضه سوختم. اما هر چی لیاقت داره دیگه


واسه همین دلو دماغه نوشتن ندارم تنها خبر اینکه 11 آبان تولدم بود


التماسه دعا دارم . توروخدا فراموشم نکنید. تو این حالو احوالم

  • ریحانه رهبر

دوستان الان با زهرا اومدیم نظرارو تایید کردیم. الان زنگ خورد نشد بقیشو تایید کنم. ایشالا بعدا. شرمندم

  • ریحانه رهبر
  • ریحانه رهبر

تفاوت تصویر


در این شکل شما سه تصویر میبینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی . تصویر راست به سمت راست میچرخد و تصویر چپ به سمت چپ . نکته جالب این است که اگر تصویر مشکی وسط هم میچرخد و اگر آن را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان جهت میچرخد

  • ریحانه رهبر
  • ریحانه رهبر

خب به سلامتی نبرد خاموش و روشن کردن کولر تموم شد
  به زودی شاهد ماراتن کم و زیاد کردن بخاری هستیم
پیشاپیش مصیبت وارده رو تسلیت میگم :-/

  • ریحانه رهبر

دقــــــــــــت کردین اگه آه و نفرینـــای دانــــش آموزا در مورد معلـــــما مستجاب میشــــد تا الان نبایــــد حتی یه معلــــــم روی کـــــره ی خاکی زنده بود....
هـــــــی یــــــو!!!!!!! نمیبـــــینم لایکــــــــــــــتو!!!!!!!!

  • ریحانه رهبر

سخن رو

ز پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت
با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.
بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.
پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.
پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم
پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد…
همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید............

  • ریحانه رهبر
چندشششششششش!اَه اَه اَه!


  • ریحانه رهبر