جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی


شعر سپیدی تقدیم به رهبر ۱۳ ساله

داستان از اینجایی شروع شد که:

سربند قرمزت

صدام را وحشی کرد

و تو اسباب بازی هایت را بزرگ کردی

تا ،
عقده ی بچگی صدام را
پر کند

ثبت احوال را باید بست وقتی

۱۳ساله ات نامید

و تورا میان چرخ های تانک

۴۰ ساله ات کردند

شاید نام فامیلی هم تاثیر داشت.

ریحانه رهبرآیدی اینستاگرام (همراه با شعر های به روز حقیر)
tasnim.r

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

خاطرات روز اول

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

ساعت حرکتمون حدود 3 و 4 بود. صبح که ساعت 6 پاشدم. البته درد مجبوری. با کلی نغ و غر رفتم مدرسه. هم کلاس فیزیک داشتم هم جلسه ی تسنیم

بود. این جلسه ی تسنیم و بعدا تعریف میکنم. خلاصه منم عینه بیخیالا که می خوان عصر برن مشهدو هیچی شون نیس بودم. دیگه خیلی به خودم

جنبیدهه بودم این بود که زود تر از کلاس زدم بیرون اومدم خونه. وسایلو جمع و جور کردمو دم رفتن یه دلخوریایی تو خانواده پیش اومد. منم با اعصاب

خورد زدم از خونه بیرون. خلاصه بعد این که آدرس دارالولایه (همون بچه های شعر) و پیدا کردیم ساکو وسایلو اوردم پایینو یه گوشه وایسادم به امروز فکر

کردم.زنگ زدم زهرا و پرسیدم کجایی. خلاصه اونم اومدو با دختر داییش رفتیم تو دارالولایه. اونجا کلی معطل شدیم اتوبوسه ما نیومده بود. به هر صورتی

بود خودمونو سر گرم کردیم. یهو غافلگیرانه گفتن اتوبوس اومد. مام عینه جنگیا اومدیم بالا و مثه سرعت باد رفتیم که بریم سوار شیم. که دیدیم اتوبوسی

در کار نیس. سرابه.خلاصه معطل شدیمو اتوبوس بالاخره اومد. ساکارو گذاشتیمو گروه 5 نفرمون که منو زهرا و مائده و فاطمه و مرضیه بودیم. چپیدیم

عقب. اولش یه مسخره بازیایی در آوردیمو بعدش من رو شیشه میزدمو اونام می خوندن.صدامون گرفته بود از بس داد زده بودیم.توراه هم کلی شعر با

اسطورمون (ممد) گفتیم. خلاصه شب شدو رسیدیم یه جا واسه نمازو شام. من رفتم نماز بخونم وقتی برگشتم با زهرا رفتیم تو ساندویچی که مائده گفت

پسره که تو ساندویچی بود می خواس شماره شیوید(شیوا) رو از فاطمه بگیره. که فاطمه داد زده بود. آقا به این بگین از دم در بره کنار می خوام رد شم.

خلاصه این گذشتو ما رسیدیم مشهد. نزدیکایه مشهد که بودیم.شعر های تو دفترچه ی نوای حرم و می خوندیم. خدایی اماده سازی محشری بود. وقتی

رسیدیم مشهد. ساکارو گذاشتیم تو لابیه هتلو یه راس رفتیم پایین ناهار بخوریم.وقتی اومدیم بالا که بریم واسه اتاقا من سرگروه شده بودم که کلید اتاقو

ژتون ناهارو بگیرم. وقتی رفتیم دم اتاق حمله ور شدیم تا یه تخت خوبو بگیریم. دیدیم کار ساز نبود قرعه کشی کردیم. خلاصه منو زهرا رو تخت دونفری

هال خوابیدیمو . مائده و فاطی و مرضی تو اتاق .این گذشتو سر حمام رفتن داشتیم میگفتیم کی بره که خلاصه اول فاطی رفتو منم که حوصله صبر

نداشتم پارتی بازی کردم بعد زهرا رفتمو بعد بقیه.اوه اینو بگم. ما یه شانسی داریم که اینجا معلوم شد. آقایون(اقای ناصحی ،شمس آرا و دوتا شمس ها

و اعرابی)اتاقشون افتاده بود کنار اتاق ما.!!!!. خلاصه از حمام که اومدیم. همگی ارایش مارایش کردیم که بریم اتاق بغلیمون مهمونیو... اینا. خلاصه

رفتیمو. بساط دنسو اینا و منم با زهرا داشتم عکس میگرفتم. خدایی نور اون اتاق بهتر بود نامردا.وقتیم برگشتیم گفتن ساعت 6 میریم حرم. داشتیم

برمیگشتیم بریم صحن قدس( محل اجتماع بچه های شعر برای مداحیو اینا) که یهو مائده رو گم کردیم. بسیج شدیم پیداش کنیم که نردیم. رفتیم صحن

قدس و داشتیم برا خان توکلی(مربی ماهمون بود) توضیح می دادیم که یهو مائده پیدا شد. کلی دعواش کردیم و رفتیم نشستیم. آقای شمس آرا صحبت

کردنو خط و نشون کردن.بعدم برگشتیم . وایییییی که این راه طولانیه بین هتلو حرم باعث چه ماجرایی شد که بعدا میگم. شبشم دوباره آهنگ گذاشتیمو.

ارکستشون که من بودم. براشون رو تشت زدم. این از شب اول

  • ریحانه رهبر

نظرات  (۳)

  • *مرضیه الوندی*
  • بله دیگه من و مائده بزرگواری کردیم گذاشتیم شما اول برید...
    پاسخ:

    ما کجا بریم؟آبجی تو که همیشه بزرگواری. ماهی گلمم

    رفته بودین زیارت یاکه چش چرونی آهنگ چی بیده بزن و برقص چی بیده خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
    پاسخ:

    هاننننننننن چش چرونیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

     

    آهان . پس بزن برقص چیه؟خخخخ تو وبت تو اولش نوشتی میتونی بخونی.خخخخ

     

    مرسی که خوندیشون

  • محدثه انصاری
  • ,وقتی از اتوبوس پیاده شدیم
    در حالی که شب بود
    چطور ناهار خوردیم؟!!!!

    لطفا منو قانع کنید
    پاسخ:


     

    اشتباه تایپی چیزه معمول و عادی هس. اونم وقتی آدم مثه سرعت باد در حال تایپ کردن باشه


    شرمندم . به خوبیه خودت ببخش عزیزم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی