جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی

کفش هایت را بتکان. دنیا فرشی بیش نیست.

جای پای کفش های قدیمی


شعر سپیدی تقدیم به رهبر ۱۳ ساله

داستان از اینجایی شروع شد که:

سربند قرمزت

صدام را وحشی کرد

و تو اسباب بازی هایت را بزرگ کردی

تا ،
عقده ی بچگی صدام را
پر کند

ثبت احوال را باید بست وقتی

۱۳ساله ات نامید

و تورا میان چرخ های تانک

۴۰ ساله ات کردند

شاید نام فامیلی هم تاثیر داشت.

ریحانه رهبرآیدی اینستاگرام (همراه با شعر های به روز حقیر)
tasnim.r

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

جشن تولد مرضیه

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۴۶ ق.ظ

قسمت حساس اینجا بود. ما که نمی خواستیم مرضیه بویی از جریان جشن تولد ببره به فاطی سپردیم که یه جوری سره مرضیه رو گرم کنه تو رستوران تا مابریم کیکو بذاریم تو اتاق .نمی دونم چجوری فاطی تونست سره شو گرم کنه ولی خوب این کارو کرد. خلاصه منو مائده و زهرا پاشدیمو به خانم توکلی جان گفتیم که بیزحمت به آقای شمس آرا بگن که کیکو بمون بدن. خلاصه آقای شمس آرا اومدنو. منو زهرا رفتیم ازون دره آشپزخونه ی رستوران منتظر شدیم تا کیکو بدن. کیک و آوردنو ما گفتیم بشقابو کاردو چنگال هم می خوایم.وقتی کیک دست من بود زهرا تا اومد بلند شه یه کارخوشگل کرد. حواسش نبود و خورد به کیک و یکم از کیک در حد دو سه سانت خراب شد. خلاصه وقتی همه چیو گرفتیم رفتیم بالا برا تدارکات. کیکو گذاشتیم رو میز. تا اومدیم شمع هارو بذاریم دیدیم به به یارو به جا شماره 6 به ما 9 داده. خانم توکلی ام اونجا بودن. که ایشون دیگه قسمت پایه ای که میرفت تو کیکو بریدن تا ما مثه 6 کردیم و مجبور شدیم یکم از شمعو بکنیم تو کیک. پفکو چیپس هارو تو بشقاب ریختیم.نزدیکایه اومدن بچه ها بود. که رفتم از تو حمام یه تشت آوردم گفتیم تار های تشتمون رو کوک کنیم تا اینا میان. یکم روش زدیم. بعد زهرا می گفت همون موقع که ما زدیم. آقایونه شمس پشت در اتاقشون منتظر کلید بودن که انگار به زهرا گفتن جشن تولد تموم شد دیگه بدو. خلاصه این گذشت و مرضیه اومد تو اتاقو مام با تشتمون فضای معنوی رو تو اتاق حول دادیم. یه جمع سادده ولی به یاد موندینیه 7 نفره (البته با دختره خانم توکلی حساب کردم) بودیم. ترسیدیم اتاق بغلیو دعوت کنیم و بشون کیک نرسه. بعد فاز دادن هامون. رسید به کیک بریدن. کیکش چون روش چیزایه چسبناک داشت بریدنش با کارد سخت بود. این شد که بیشتر کیک خراب شد . ولی دوتیکه سالماشو دادیم آقایون. بعد خبر رسید که انگار فرموده بودند 6 نفر هستن(منظورشون اینه کیک کم بشون دادیم. اون وقت خودشون سر کیک دادن تولد آقایون شمس به ما ندادند) . یکی نبود بگه آخه آقایون ما خودمون بمون کیک نرسیددددددد. چجوری بیشتر به شما بدیم. بگذریم.  به اتاق بغلیوو اتاق خانم توکلی جان هم دادیم.

بعد کیک دادنو رفتن خانم توکلی .یه دلخوریایی بینه ما ها پیش اومد. دلیلشم حالا بیخیال. گذشته ازینا قبل جشن تولد یه خبر بدی به من دادن. که سعی کردم جلو بچه ها به رو خودم نیارم. ولی وقتی تموم شدو دلخوریا تموم شد دیگه نشد جلو اشکارو بگیرم. حالا بیخیال اینو گفتم که هنوز در گیر اون مشکلم. برام خیلی دعا کنید خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.

خلاصه اونشب گذشتو همون کارایه نصفه شبیم کردیمو(مثه تو مطلب رمزدار) و بعدش رفتیم بخوابیم. چون سحر می خواستیم بریم حرم. خدارو شکر سحر خانم توکلی مارو بیدار کردنو منو فاطیو زهرا پاشدیم. هر کاری کردیم مرضیو مائده خسته بودنو نشد با مون بیان. خلاصه رفتیم حرم. جاتون خالی یه فضایه معنوی داشتیم که کلی کیف کردیم. وقتی از خوده حرم اومدیم بیرون. ما سه تا شروع کردیم به شعر گفتن. خلاصه برگشتیمو وقتی اومدیم تو اتاق (  دوستان توجه کنید این قسمت مهمهههههههههههههههههههه)

مائده میگفت رو تخت حال خوابیده بود که یهو شنید اتاق بغلی یعنی آقایون ، پشت در موندنو دارن در میزن برن تو اتاقشون ، اول حسین حسین می خودندن ولی بعد که تو اتاقشون رفتن شروع کردن به خوندن بابا کرمو ... شعرایه دیگه. خلاصه مائئدم به دیوار میزنه که یعنی نکنید . ولی اونا بجاش می گن اینا هنوز تو فاز  تولد دیشبن. ( قابل توجه این که این اتفاق ساعت 5 صب افتاد!!) 

ادامه ی خاطرات پست های بعدی

  • ریحانه رهبر

نظرات  (۵)

saaaaaaaaaaaalaaaaaaaaaaam

reyhoon aji kheili bahal boooooooooooooooooood!


ama engar ramze matlab  ramz dar ha tagheer karde areeee???????

پاسخ:
سلامممممممممممممممممممممممممممممم

مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی آجیییییییییییییییییییییییی. خیلیییییییییی خوشحالم کردیییییییییییییییییییییییییییییییییییی

آره آجییی رمزش فرق کردهههههههه
  • *مرضیه الوندی*
  • تولدم مبارک...فقط تولدم 10 شهریوره...جلو جلو تولد گرفتن برام...ریحانه جونم اشتباه تایپ کردی سر مائده رو گرم کنه...
    پاسخ:
    آره چون نمی شد توراه برات تولد بگیریم این شد که گفتیم زود تر بگیریم. خداروشکررررررررررررررررررررررررررررر خیلی خوش گذشتتتتتتت

    چشممممممم مرسی که گفتی حتما درسش میکنم

    خیلی خوشحالم که میای وبمممم آجیییییییییییییی
  • نازنین ابراهیمی
  • سلام.
    خوشم اومد از کارتون.هه اتاق بغله اقایون بودن یه حس خیلی بدی داره(من سال پیش تجربه کردم)تازه شانستون زده وقتی می زدید به دیوار هی ازون ورم نمی زدن به دیوار و...

    هههه ما سال پیش چی کشیدیم با مداحی ها
    پاسخ:
    سلام

    به نازنین خانوم

    بله برا مام میزدن به دیوار ولی جوابشونو نمی دادیم.کلا ما تو هوا و احوال خودمون بودیم

    چرا با مداحی ها چیزی کشیدین؟ الان که پاکید؟(شوخییی)
  • نازنین ابراهیمی
  • بعله پاکیم
    پاسخ:
    ولی هشیش ماله پولداراس. ما معتادشیم.

    ما شاعرا همگی پولداریم
    دهنتون سرویس دنبال عکس کیک با نوشته مرضیه تولدت مبارک بودم اودینم اینجا
    پاسخ:
    what???????????????????????

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی